اندامهاي تناسلي: نمايانگر زنانگي و مردانگي ماست. هر گاه از زن بودن يا مرد بودن خود احساس آسودگي نكنيم و جنسيت خود را طرد كنيم و تن خود را ناپاك و مامن گناه بدانيم، معمولا" در اين ناحيه دچار مشكل مي شويم.
ناراحتيهاي مثانه و مقعد و پروستات و اندامهاي تناسلي به اعتقادهاي تحريف شده ي ما درباره ي جنسيت و رابطه ي جنسي بر مي گرده. ما كبد يا چشممان را كثيف و گناهكار نمي دونيم پس چرا چنين انديشه اي را در باره ي اندامهاي تناسلي بر مي گزينيم؟( بخش عمده اي از اين تفكر به آموزشهاي غلط والدين ما بر مي گرده ) همه ي اندامهاي بدن ما بر حسب وظيفه اي كه انجام مي دهند، عالي و زيبا و بهنجار هستند. " لوئيز هي " از كساني كه ناراحتيهاي جنسي ( ناتواني جنسي، سرد مزاجي، عوارض پيش از عادت ماهانه بانوان،و...) دارند مي خواهد كه به اندامهاي تناسليشان با محبت و سپاس فكر كنند و بپذيرند كه رابطه ي جنسي شگفت انگيز است و خداوند عالم همانطور كه چشم را براي ديدن و گوش را براي شنيدن خلق كرده اين اندامها را براي لذت بردن درست و زاد و ولد خلق كرده است.او مي گويد اگر موقع شنيدن و خواندن اين مطلب دچار احساس خجالت يا گناه يا خشم مي شين، از خودتون بپرسين كه چرا بخشي از وجودم را انكار مي كنم كه خداوند آن را براي من ساخته است؟!
ناراحتي هاي تناسلي در زنان معمولا" به زخم خوردن از يك رابطه ي عاشقانه مربوط مي شود. درد پروستات در مردان از ترس كاسته شدن نيروي مردانگي و بي ارزش دانستن خود و گاهي بغض به همبستر ناشي مي شه.
سردمزاجي به خاطر اين اعتقاده كه لذت بردن از تن درست نيست.بيماريهاي آميزشي در بيشتر موارد از احساس گناه جنسي ناشي ميشه.تاولهاي دستگاه تناسلي زماني بروز مي كنه كه از نظر عاطفي هيجانزده يا آزرده ايم.
نياز به چند همبستر داشتن كه در مردان بيشتره، به دليل نياز براي اثبات ارزش خود است! بسياري از اين قبيل مردان، رابطه ي جنسي را نه براي لذت، بلكه براي ارضاي نياز ژرف خود براي حرمت به خويشتن مي خواهند.
به همين دليله كه تمرينات دوست داشتن خود همه ي اين مسايل را حل مي كند.
روده ها :درد روده ها نمايانگر عدم توانايي ما براي رها كردن است، رها كردن چيزهايي كه به آن نياز نداريم.حتي اگر افرادي كه يبوست دارند، براستي خسيس نباشند، معمولا" اعتماد ندارند كه هميشه به اندازه ي كافي خواهند داشت. به روابط كهنه اي مي چسبند كه برايشان رنج مي آفريند. مي ترسند لباسهايي را كه سالها در گنجه مانده دور بريزند مبادا كه روزي به آنها نياز پيدا كنند.در مشاغلي كه خفه شان مي كند باقي مي مانند يا هرگز براي تفريح خود خرج نمي كنند تا پولي براي روز مبادا كنار بگذارند.
پاها : ما را در زندگي به پيش مي رانند. ناراحتيهاي پا معمولا" نشاندهنده ي آن است كه از پيشروي در مسيري خاص مي ترسيم. رانهاي بزرگ و چاق علامت آكنده بودن از نفرتهاي دوران كودكيست. وقتي نمي خواهيم كاري را انجام بدهيم، ناراحتيهاي جزئي تر پا را مي آفرينيم! واريس نمايانگر ماندن در شغل يا مكاني است كه از آن نفرت داريم .رگها توانايي حمل شادماني را از دست مي دهند.آيا شما به مسيري مي رويد كه مي خواهيد؟
زانوان : درد زانوان ، با انعطاف پذيري ارتباط مي يابد.زانوان نمايانگر خم شدن و زانو زدن و غرور و خودپسندي و سرسختي و لجاجت هستند. معمولا" به هنگام پيش رفتن مي ترسيم كه مبادا زانوان ما خم شوند و انعطاف ناپذير مي شويم! اين ترس، مفاصل را سفت و سخت مي كند. مي خواهيم به پيش برويم اما نمي خواهيم راههاي خود را عوض كنيم. شفاي درد زانوان به درازا مي كشد چون به خودپسندي ما كه ريشه دار و عميق است بر مي گردد.دفعه ي بعد كه زانويتان درد گرفت از خودتان بپرسيد كجا خود را محق پنداشته ايد و كجا نپذيرفته ايد كه به چيزي خلاف ميلتان تن بدهيد؟ سرسختي را دور بيفكنيد و بگذاريد رها شود.براي رهايي از درد زانو بايد انعطاف پذير باشيم.
كف پا : به فهم و شعور ارتباط مي يابد. ادراكي كه از خود و از زندگي و گذشته و حال و آينده داريم.
پوست : نمايانگر فرديت ماست. ناراحتيهاي پوستي معمولا" به اين معناست كه احساس مي كنيم فرديت ما به طريقي مورد تهديد قرار گرفته است. احساس مي كنيم كه ديگران بر ما اقتدار و سلطه دارند. پوست نازك هستيم، توي جلد ما مي روند، احساس مي كنيم پوست ما را درسته مي كنند، و.. اعصاب ما درست زير پوستمان قرار دارد. يكي از سريع ترين راههاي شفاي ناراحتيهاي پوستي اين است كه هر روز بارها در ذهن خود بگوئيد : من خود را تائيد مي كنم " و با اين كلام، اقتدار خود را دوباره به دست بگيريد.
بي اشتهايي و اشتهاي مفرط : نشانه ي نفي زندگي خود و صورت شديد انزجار از خويشتن است. خوراك اصلي ترين و اساسيترين سطح تغذيه است. چرا به خود خوراك نمي رسانيد؟چرا مي خواهيد خود را مجازات كنيد؟ چه چيز هولناكي در زندگيتان مي گذرد، كه مي خواهيد يكسر خود را از آن خلاص كنيد؟نفرت از خود باعث بي اشتهايي يا اشتهاي مفرط مي شود. هر دو گونه هايي از مجازات خود هستند به اين خاطر كه فكر مي كنيم دوستداشتني نيستيم و اگر به گونه ي ديگري بوديم دوستمان داشتند.
آرتروز: مرضي ناشي از الگوي انتقاد بي وقفه است. نخست انتقاد از خود و بعد انتقاد از ديگران. كساني كه آرتروز دارند، قرباني " كمال گرايي " هستند.نياز به اينكه در همه وقت و هر شرايطي كامل باشند. آيا شما كسي را در اين سياره مي شناسيد كه " كامل " باشد؟ چرا معيارهايي براي خود تعيين مي كنيم كه به ما مي گويد براي اينكه پذيرفتني شويم بايد " ابرمرد " يا " ابرزن " باشيم ؟! اين بيان افراطي ناشي از اين حس دروني است كه " آنقدر كه بايد خوب نيستم. "
آسم : " لوئيز هي " آسم را " محبت محبوس در دل " مي نامد.آسم ناشي از اين احساس است كه حق نداريد براي خود نفس بكشيد! كودكان مبتلا به تنگي نفس معمولا" وجداني شديدا" بيدار" دارند و از هر چه در محيط زندگيشان نادرست به نظر مي رسد احساس گناه مي كنند. نخست " احساس بي ارزشي " و سپس احساس گناه و آنگاه نياز به مجازات خود.
جوش و كورك و دمل و سوختگي و بريدگي و هرگونه تب و زخم و جراحت و التهاب و تورم :
جملگي نشانه ي خشم هستند. هر اندازه در سركوبي خشم بكوشيم، راه نشان دادن خود را پيدا مي كند.جوش و خروشي كه مي آفريند بايد بارها رها شود و بيرون بريزد.مي ترسيم خشم ما دنيايمان را خراب كند، حال آنكه كافيست با گفتن اينكه " من از اين مسئله خشمگينم " خشم خود را آزاد كنيم. البته هميشه نمي توانيم اين را به رئيسمان بگوئيم! اما مي تونيم به رختخواب خود مشت و لگد بزنيم يا در اتومبيل خود جيغ بكشيم اينها راههاي بي آزار جسماني براي رها كردن خشم هستند.
اشخاص معنوي اغلب معتقدند كه نبايد خشمگين شد. خيلي از دوستان فكر مي كنند اين تمرينات ذهني براي اينه كه ما هرگز خشمگين نشيم. البته همه ي ما در حال كوشش براي زماني هستيم كه ديگران را براي احساسهاي خود سرزنش نكنيم. اما تا موقعي كه به اين حس نرسيديم، سالمتره كه احساس اون لحظه ي خشم رو تصديق كنيم و بعد از راههايي كه گفته شد، اونها رو خالي كنيم.
سرطان : ناشي از نفرت دراز مدت است كه آنقدر آن را در خود نگه مي داريم تا سرانجام تن را بخورد. گاه رويدادي در كودكي، حس اعتماد را از بين مي برد. اين تجربه هرگز فراموش نمي شود و شخص با حس دلسوزي به حال خود زندگي مي كند و ايجاد روابط دراز مدت پرمعنا را دشوار مي يابد. به علت نظام اعتقادي خويش، زندگي به نظرش رشته اي از نوميديها مي آيد. احساس درماندگي و بيچارگي و فقدان در انديشه اش نفوذ مي كند و سرزنش ديگران براي مشكلاتش، آسانتر مي شود. مبتلايان به سرطان از خود بسيار انتقاد مي كنند. " لوئيز هي " آموختن دوست داشتن و پذيرش خود را ، كليد شفاي سرطانها مي داند. ( خود او سرطان لاعلاج اندام تناسلي خودش را با همين روش به طرزي معجزه آسا شفا داد و از اون پس در صدد آموزش اين روش بر اومد و هزاران بيمار سرطاني و ايدزي در موسسات " هي " كه در سراسر دنيا وجود دارند ، از اين روش شفا يافته و مي يابند. )
اضافه وزن : نمايانگر نياز به حمايت است. مي خواهيم خود را در برابر آزارها و تحقيرها و انتقاد و وسوءاستفاده و جنسيت و مسايل جنسي و ترس از زندگي به صورت عام و خاص و هر چيز ديگر كه خود بر مي گزينيم، حمايت كنيم.پيكار با چربي اضافه بدون از بين بردن ريشه ي اصلي، بي فايده و برگشت پذيره.دوست داشتن و تائيد خود، اعتماد به فرايند زندگي و احساس ايمني، بهترين رژيمهاي غذايي هستند.از انديشه هاي منفي بپرهيزيد تا اضافه وزن خود به خود از بين بره.خيلي از بچه ها _ مشكلشون هر چي كه باشه، پدر و مادرشون توي دهنشون غذا مي چپونن! اينها وقتي بزرگ مي شن ، به محض روبرو شدن با مشكل، جلوي يخچال باز مي ايستند و مي گويند : نمي دونم چي مي خوام! و بعد...!
حمله : نشانه ي تراكم لخته هاي خون در جريان مغز است، كه نمي گذارد خون به مغز برسد. مغز كامپيوتر بدنه و رگها، راههاي عبور شادي هستند. انديشه ي منفي مغز رو مي بنده و براي جريان گشوده و آزادانه ي محبت جايي نمي گذاره. گاه زندگي رو به راهي مي كشونيم كه به خير و صلاح ما نيست. گاه حمله و ضربه مي آفرينيم تا خود را وادار كنيم كه به مسيري متفاوت بريم. از اين راه شيوه ي زندگي خويش را از نو باز سازي كنيم.
خشكي بدن : نشانه ي خشكي ذهنه. ترس ما رو وامي داره كه به راههاي كهنه بچسبيم و نرمش و انعطاف پذيري خودمون رو از دست بديم. اگه معتقد باشيم كه براي انجام هر كاري فقط يك راه هست ، اغلب پي مي بريم كه سفت و سخت شده ايم." ويرجينيا ساتير " يكي از بهترين درمانگران مي گويد كه در" پژوهشي احمقانه! " پي برده است كه براي شستن ظرف_ بسته به اينكه چه كسي و با چه چيزي ظرف بشورد _ بيش از 250 روش مختلف وجود دارد! اگر گره ي كار ما در اين باشد كه تنها " يك راه " يا " يك ديدگاه " هست، بيشتر درهاي زندگي را به روي خود بسته ايم.
پس فراموش نكنيم انعطاف پذير باشيم چون همواره مي تونيم راههاي جديد بيابيم.
توجه كنيد عدم نرمش مربوط به كدام ناحيه ي تن شماست و اون رو طبق اين ليست الگوهاي ذهني ، بررسي كنيد تا بفهميد كه در كجاي ذهن خود سخت و خشك شده ايد.
تورم بدن : نشانه ي مسدود بودن و ايستايي انديشه ي عاطفي است. ما اوضاعي را مي آفرينيم كه آزارمان مي دهد و آنگاه به اين خاطره ها مي چسبيم. تورم اغلب نمايانگر اشكهاي فرونريخته و احساس گير كردن و در تله افتادن، يا سرزنش ديگران براي محدوديتهاي خودمان است. گذشته را رها كنيد و بگذاريد ذهنتون پاك بشه. از انديشيدن به اونچه كه نمي خواهيد، باز بايستيد. از ذهن خود براي آفرينش آنچه مي خواهيد استفاده كنيد آن وقت تورم هاي بدن از بين مي روند.
تومورها : رشدهاي كاذب هستند. صدف براي حمايت از خود، يك دانه ي كوچك را بر مي دارد و پوسته اي ضخيم دورش مي كشد، كه ما آن را مرواريد مي ناميم. ما هم اين كار را _ اما در جهت منفي _ انجام مي دهيم. ما هم آزاري كهنه را بر مي داريم و مي پرورانيم و از اون محافظت مي كنيم تا از بين نره و تا ابد باقي بمونه و در نهايت يك تومور مي سازيم! " لوئيز هي " تومورهايي را كه گاهي بانوان با اون روبرو مي شوند، عارضه ي " او به من بد كرد " مي نامد! او معتقد است زنهايي كه آزاري عاطفي مي بينند و احساس مي كنند به زنانگيشون لطمه وارد شده، دچار كيست مي شوند.
تصادفات : فقط تصادف نيستند! مانند هر چيز ديگر زندگي ، ما آنها را مي آفرينيم! لزوما" نمي گوئيم : " من مي خواهم تصادف كنم! " نه! اما صاحب آن الگوهاي ذهني هستيم كه مي تواند تصادف را به سوي خود فرا بخواند.
بعضي از مردم هميشه در معرض تصادف هستند و بعضي ها در هيچ حادثه اي يك خراش هم بر نمي دارند!
به هر حال، هر گونه تصادف نمايانگر خشم است.نشانه ي انبوهي از ناكاميها به علت اين كه فكر مي كنيد اين آزادي را نداريد كه حرفتان را بزنيد.ضمنا" نمايانگر عصيان بر ضد قدرت است. آنقدر خشمگين مي شويم كه دلمان مي خواهد مردم را بزنيم! اما در عوض، خودمان ضربه مي خوريم. به هنگام خشم از خود ، احساس گناه مي كنيم و چون نياز به مجازات پيش مي آيد، تصادف بهترين راه براي ارضاي اين نياز است. گاهي احساس كنيم كه تصادف تقصير ما نيست و ما قرباني درمانده ي بازي سرنوشت هستيم. تصادف اين امكان رو به ما ميده كه براي جلب همدردي و توجه، به ديگران رو كنيم.بعد آن هم ، مدتي حسابي در بستر مي آسائيم و درد مي كشيم! بسته به اين كه درد در كدام ناحيه از بدن ما باشد، مي توانيم دريابيم كه در كدام زمينه از زندگي احساس گناه مي كنيم. ميزان صدمه ي جسم، نمايانگر شدت نياز به مجازات و محكوميت است.
نتيجه گيري ( شفاي تن ) :
طبق شيوه ي شفاي تن " لوئيز هي " معتقد است كه هر گونه درد، نشانه ي احساس گناه است. گناه هميشه جوياي مجازات است و مجازات درد مي آفريند. درد مزمن، ناشي از احساس گناه مزمن است كه اغلب چنان عميق مدفون شده كه ديگر حتي از وجودش خبر نداريم. " بيم " " آري " ( بيماري ) در قريب به اتفاق موارد، ريشه در همان حسي دارد كه تصور مي كنيم بي ارزشيم و آنقدر كه بايد خوب نيستيم و ...بنابراين با بيماري خودمون رو مجازات مي كنيم.
بنابراين در روبرويي با هر بيماري، اين كارها را انجام بدهيد :
1 _ به ليست بالا مراجعه كنيد ( در كتاب شفاي تن از لوئيز هي اين ليست با جزئيات بيشتري ذكر شده است) و ببينيد كه در مورد شما هم صدق مي كند يا نه. اگر صدق نمي كند، آرام بنشينيد و از خود بپرسيد : كدام انديشه هايم ، مي تواند اين وضع را آفريده باشد؟
2 _ با خو د تكرار كنيد : مشتاقم آن الگوي هشياريم را كه اين وضع را آفريده، رها كنم. الگوي ذهني اي را كه بايد داشته باشيد، به عنوان جمله ي تاكيدي تكرار كنيد مثلا" بگوئيد : " من به سرعت و آسان و راحت و عالي شفا مي يابم و لحظه به لحظه حالم بهتر مي شود. " اگر براي مشكلي در بيمارستان ، نياز به جراحي داشتيد، تكرار كنيد : " هر دستي كه در بيمارستان من را لمس مي كند ، دستي شفادهنده است و نشانگر محبت. جراحي به سرعت و عالي و آسان انجام مي شود و من همواره كاملا" راحت و آسوده ام. "
3 _ دست خود را بر قسمتي كه درد دارد بگذاريد و به آن بگوئيد : " من دوستت دارم و به تو كمك مي كنم تا خوب شوي. " به حسهاي خود توجه كنيد نه به دردهايتان!
4 _ در آرامش بنشينيد يا دراز بكشيد و مجسم كنيد كه عشق از قلب شما به سوي بازوان و پاها و تك تك اعضايتان جريان مي يابد.
5 _ با تجسم خلاق پيشاپيش خود را در فرايند شفا ببينيد و دقیقا مثل زمانی که سالم بودید خود را تجسم کنید.
خوب! دوست عزيزي كه تمرينات شفاي تن و خانه تكاني ذهني ( دوست داشتن خود ) را انجام مي دهي! اكنون محكوميت شما تمام شده و شما از قيد و زنجير دوست نداشتن خود رها شده ايد!
هر قدمي كه در اين راه برداشته باشي _ ولو كوچك _ هديه ي شادي بخش خداوند به توست براي اينكه بداني تو دوستداشتني هستي زيرا خداوند دوستت دارد! من به همه ي كساني كه از اين روش به بهترينها دست پيدا مي كنند تبريك و شادباش مي گم
:: بازدید از این مطلب : 823
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0