نوشته شده توسط : nahal

آوای باد انگار آوای خشک سالیست

دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست

باید که عشق ورزید باید که مهربان بود

زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست

 

سراغ از من نمی گیری چه شد افتادم از چشمت؟

منم فانوس لبخندت غرورت گریه ات خشمت اسیرم

      خسته ام سیرم مرا دریاب می میرم.

 

 

شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست

پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی؟

 

 

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این دل ما با نگاهی سرد پرپر می شود.

 

 

گر همین است خطایم که تو را دارم دوست

بعد از این بیشتر از پیش خطا خواهم کرد.

 

 

کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا

تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا

 

 

خنده را معنی ز سرمستی مکن

آنکه می خندد غمش بی انتهاست.

 

بهترین آرزوها را برایت به فرشته ها سپردم

 

           نگاهت به آسمان باشد.

 

 

 

 

 

جایت همیشه سبز است در خلوت خیالم

   خوبم به خوبیه تو گرچه نپرسی حالم.

 

 

 

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست

            تنها به نگاه او می سپارمت. 

 

 

 

عشق یعنی اینکه ماباور کنیم

یک دل دیگر ارادتمند ماست.

 

 

 

آنکه می گفت ز یک گل نشود فصل بهار

چه خبر داشت که همچون تو گلی می روید.

 

 

 

بلبل باغ توام ازباغ بیرونم نکن

گرچه دور افتاده ام اما فراموشم نکن.

 

 

 

یه سم بوسه بهت میدم دو حرف اولش برای دشمنت

                           بقیش برای تو.

 

 

یه دنیا گل یه دنیا مهربونی

واسه تو که هم گلی هم مهربونی.

 

 

ضربان قلبم را روی خنده های تو تنظیم کردم

پس بخند تازنده بمونم.

 

 

آدما از جنس برگند گاهی سبزند گاهی پاییزی وزردند

زمستون دیده نمیشن تابستون سایبون سبزند

آدما خیلی قشنگن حیف که هر لحظه یه رنگن.

 

 

زیباترین حکایت دوستی به یاد هم بودن است نه در کنار هم.

 

 

من به اندازه جشمان تو غمگین مانده ام

      و به اندازه هر برق نگاهت نگران

      تو به اندازه تنهایی ام شاد بمان.

 

 

 

زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که

        با لبخندت زندگی میکنند.

 

 

     در کویر سرد عشق        این سخن از من بگیر

مرگ تو مرگ من است      پس تمنا میکنم هرگز نمیر.

 

 

سبد سبد شقایق          دلت پر از حقایق

   خدا کند بخندد            دلت همه دقایق

 

 

دنیا نمی گذرد این ماییم که رهگذریم

پس در هر طلوع و غروب زندگی را

احساس کن مهربان باش و محبت کن

شاید که فردایی نباشد.

 

 

آرزویم این است

نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هرروز تو عاشق باشی

عاشق آنکه تورا می خواهد

و به لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد

به همان اندازه که دلت می خواهد.

 



:: بازدید از این مطلب : 2186
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می
 
مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت'
 
چه زيباست بخاطر تو زيستن وبراي تو ماندن وبه پاي تو سوختن وچه تلخ وغم
 
انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن وبه عشق ودنياي تو نرسيدن ای
 
كاش ميدانستي بدون تو وبه دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشكيباست
 

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش

 

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شيشه ي

عمرمن است بوسه بر مويت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموي توست اما ريشه ي عمر من است 



:: بازدید از این مطلب : 2241
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

آغشتو به غير من به روي هيشكي وا نكن
منو از اين دلخوشيا ، آرامشم جدا نكن
من براي با تو بودن ،پر عشق و خواهشم
واسه بودن كنارت ، تو بگو به هر جا پر مي كشم
منو تو آغوشت بگير آغوش تو مقدسه
: بوسيدنت براي من تولد يك نفسه
چشماي مهربونتو ، منو به آتيش مي كشه
نوازش دستهاي تو عادت تركم نمي شه
فقط توي آغوش خودم دغدغها تو جا بذار
: بپاي عشق من بمون هيچ كس جاي من نيار
مهر لباتو رو تن و روي لب كسي نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من

عاشقان دل شكسته را اميد بايد



:: بازدید از این مطلب : 2083
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

کاش پیش من بودی

کاش دستانت در دستانم بود

و لطافت هزار ابر سپید بهاری را

در دست داشتم

و در اوج خوش بختی پرواز می کردم

کاش می توانستم به چشمانت نگاه کنم

و با هر نگاه من

هزار هزار واژه ناگفته عشق را



به یک باره به سوی تو روان می کردم

و با هر نگاه تو

شادی در چشمان من می جوشید

کاش می توانستم صدای گرم تو را بشنوم

تا چون آبشاری از نغمه های روح انگیز

بر عمق جانم جاری گردد

و همه غم های فراق را بزداید

 

من تورا می خواهم"

 

 

تو به من گفتی از این پس راه نماندست برو

ولی من ماندم و تقدیر چنین خواست که تو

بی وفاشی , بی وفا

من تورا خواسته ام

کنم هر شب فریاد

من به تو دل دادم

ونتوانم گذر از عشق توهرگز

من تورا خواسته ام

چون هنوزم عشقت

میزند زخم بر این دل زیاد

که تورا می خواند

و من هرگز نگردم از عشقت بیزار

من تو را خواسته ام, من تورا می خواهم, من تورا خواهم ساخت

 

 

لبخند لبانت را همیشه در رویاهای بی پایانم مرور می کنم٬شبی را که با برق

چشمانت شادی

نهفته در پشت بوته های دلدادگی ات را یافتم٬تو درخشش الماس نگاهت را

به من نمایاندی تا

وجود آکنده از عشقم را لبریز کنی و دیوانه تر از دیوانه صفتان در بیابان پهناور

شوق رهایش

کنی.

به حرمت چشمانت راز پنهان شده ی عشقم را در دلم٬در احساسم و در

تمامی وجودم نگه

داشتم و از آن چشم بر نتافتم و هیچ گاه برای یک لحظه ای کوتاه تو را از

ذهنم دور نکردم...

اما تو آنقدر غرق در افکارت بودی که فراموش کردی من٬کسی که در برابر

چشمان تو در حال

  پرپر زدن بود با اشاره ای می توانست خود را فدای تو کند..

آری !

من سرگشته تر از بیابان سرگشتگی و حیران تر از شیرین و عاشق تر از

لیلی ٬تمام وجودم

را ٬تمام عاطفه و مهرم را تقدیم تو کردم...

اما

تو آن چنان غرق در غروب دریای بی کران دیوانگی هایم بودی که پس از آگاهی از جنونم مرا

کنار زدی ..

آری ! از همان نوجوانی٬مرا٬جنونم را٬عشقم را و حسادتم را گم کردی.

بیا و پیدایم کن که من به دنبال کسی که پیدای دیگران است نمی روم.

من گمشده ام.... !!!!

بیا و پیدایم کن که تا هروقت بخواهی برای تو پیدا خواهم ماند٬قول می دهم تنها برای تو پیدا

بمانم.

 

 

کاش پیش من بودی



من با گرمای عشق تو زنده ام

چه زیباست

که تو تنها نیاز من باشی

و چه عاشقانه است

که تو تنها آرزویم باشی

و چه رؤیایی است

این لحظه های ناب عاشقی

و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم

و اگر غروری در من هست غرور عشق به توست

 

 

همچنان لحظه های سرد تنهایی می گذرد اما هنوز باور ندارم که تنهایم...!

همچنان عمر می گذرد ولی هنوز باور ندارم  که در این دو روز دنیا دو روز آن پر از غم است!

همچنان زندگی ساز خودش را می زندولی سرنوشت با آن ساز  نمی رقصد!

همچنان در حسرت بهار نشسته ام ، اما نمی دانم که خزانی زیباتر از بهار را پشت سر گذاشته ام !

این دل لحظه به لحظه بهانه هایش را بیشتر میکند  اما نمی داند حتی این بهانه ها نیز دیگر به یاری او نمی آید... !

همچنان هوای چشمهایم گریان است ،روزها بارانیست و شبهاطوفانیست ...!

همچنان این لحظه های نفسگیر زندگی را می گذرانم اما هنوز باور ندارم که دیگر هیچ امیدی در قلبم نیست !

امید من دیروز بود که گذشت ،امید من فرداست که از فردا نیز ناامیدم ...!

دیروز هر چه بود گذشت ، اما هر چه پیش خواهد آمد دیگر نخواهد گذشت و در دلم باقی خواهد ماند !

همچنان از نگاه گل پژمرده در گلدان خشک می فهمم که پرپرم!

همچنان از آواز بی صدای پرنده در قفس می فهمم که من نیز در قفسی به بزرگی دنیا اسیرم...!

همچنان از سکوت سرد شبانه می فهمم که آسمان بی مهتاب است و امشب نیز شب دلگیریست !

همچنان باید درون خودم فریاد بزنم ، درون خودم اشک بریزم و ناله کنم !

دلم میخواهد شاد باشم ،اما شادی جای دیگری اسیر است ...! 

دلم می خواهد امیدوار باشم ، اما امید من خواب است !

همچنان لحظه های سرد زندگی می گذرد اما هنوز باور ندارم که وجودم از سردی لحظه ها یخ زده است ...!

 

 

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 



:: بازدید از این مطلب : 1598
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

 

 

 

 

- آه نميدونم چرا قلبم سنگين شده . اونقدر كه فكر ميكنم زمين نميتونه وزنشو تحمل كنه.

 

- رازي بين تو و قلب منه كه منو اسيرت كرده رازي كه خيلي دوست دارم بدونم چيه؟

 

- زندگيم همش شده خيال با تو بودن و تو را داشتن . كي ميشه اين خيالو تو واقعيت ببينم؟

 

- و كي مياد اون روزي كه  احساس تنهايي از وجود خسته من بار سفر ببنده.نميدوني تنهايي چقدر سخته.

 

 

 

- دستام گرماي دستاي تو رو كم داره و قلبم عشق و محبت تو رو

 

- و منتظرم تا بياي وبا حضورت اين كمبود ها رو جبران كني  . آره منتظرت ميمونم.

 

- ساحل قلبم به عشق امواج خروشان عشق تو احساس ساحل بودن  رو داره

 

- تو نذار اين ساحل احساس بودن رو  و من احساس دوست داشتن رو از دست بدم

 

 

 

- دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم

 

- اگه يه روز ديدي 100 نفر دوستت دارن بدون اوليش منم .اگه ديدي به نفر دوستت داره بدون اون يه نفر منم.

 

- راحت بگم اگه ديدي هيچ كس دوستت نداره بدون من مردم.

 

- من تو اين دنياي بزرگ ميون همه آرزوها يه آرزو دارم......تو.....

 



:: بازدید از این مطلب : 1707
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

نكته را بیاموزید 1.بیاموزید كه خدا همیشه هست و همه جا حضور دارد. 2.بیاموزید كه دو نفر می توانند به یك نقطه نگاه كنند اما متفاوت ببینند. 3.بیاموزید درست نیست خودتان را با كسی مقایسه كنید. 4.بیاموزید كه كسی را نمی توانید وادار كنید عاشقتان باشد. 5.بیاموزید كه انسانهایی هستند كه ما را دوست دارند اما نمی دانند چطور عشقشان را ابراز كنند. 6.بیاموزید كه چند ثانیه طول میكشد تا زخمی در قلب آنها كه دوستشان داریم ایجاد كنیم،ولی سالها طول میكشد تا آن زخم را التیام دهیم. 7.بیاموزید خوشيخت هميشه كسی نیست كه بیشترین ها را دارد

 

 


:: بازدید از این مطلب : 1577
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 
 وقتی به شدت عصبانی شدی دستهایت را در جیبهایت بگذار.  
1** یادت باشد بهترین رابطه میان تو و همسرت زمانی است که میزان عشق و علاقه تان به هم بیش از میزان نیازتان به یکدیگر باشد. 
2** مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
3* اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن. 
4* هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی . 
5* یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
6* هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
7* از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
8* در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نمی کنی. 
9* وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"
10* هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
11* هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن. 
12*با زنی که با بی میلی غذا می خورد ازدواج نکن.
13* وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای. 
14* هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور. 
15** راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن. 
16 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر. 
17** شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
18* سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "  
19* هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد. 
20* چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد. 
21* وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.  
22** هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن. 
23* وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.  
24* در حمام آواز بخوان. 
25* در روز تولدت درختی بکار.
26* طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند. 
27* بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
28* فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی. 
29* ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن. 
30* هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند. 
31* شیر کم چرب بنوش.
32* هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد. 
33** فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.  
34** از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
35* فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند


:: بازدید از این مطلب : 1487
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
24 نشانه از خانواده خوشبخت

 

وَ مِن ءَاَيتِهِ أَن خَلَقَ لَكُم مِّن أَنفُسِكُم أَزوَجَاَ لّـِتـَسكُنُوا إِلَيهَا وَ جَعَلَ بَينَكُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَأَيتٍِِِِ لِّقَومٍ َيتَفَكَّرُونَ

و از نشانه هاي او ( خدا ) اين كه از نوع خودتان همسراني براي شما آفريد تا بدان ها آرام گيريد ، و ميانتان دوستي و رحمت نهاد . آري ، در اين ( نعمت ) براي مردمي كه مي انديشند، قطعاً نشانه هايي است.

( سوره روم آيه 21 )

طبيعي ترين شكل خانواده ، اين است كه هيچ عاملي جز مرگ نتواند پيوند زناشويي را بگسلد و ميان زن و شوهر جدايي بيفكند . كوشش مصلحان جامعه – مخصوصاً پيامبران خدا – اين بوده است كه نظام خانواده ، يك نظام مستحكم و پايدار باشد و هيچ عاملي نتواند اين كانون سعادت را متلاشي گرداند . به هر حال خانواده خوشبخت نشانه هايي دارد كه ما دراينجا به چند نمونه آن اشاره مي كنيم . اميد است كه خانواده شما نيز برخوردار از اين نشانه ها باشد.

1 – در بين اعضاي خانواده جمله « به من چه يا به تو چه » ردوبدل نمي شود، چرا كه اعضا به گفتگو و مشورت منطقي اعتقاد دارند و احساس مسئوليت مي كنند.

2 – افراد به يكديگر اعتماد دارند و از اين اعتماد سوء استفاده نمي كنند و اعتماد را يكي از پايدارترين ويژگي ازدواج موفق و خانواده موفق مي دانند.

3 – تا جايي كه امكان دارد با هم هستند و در مهماني ها يا كارهاي مربوط به خانواده تنها نمي روند. همدلي، همكاري، همفكري، هماهنگي را بقاي خانواده خوشبخت مي دانند.

4 – با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم مي رسند و سعي مي كنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون اين كه كسي بفهمد، حل كنند.

5 – به سليقه ها و عقايد يكديگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل مي كنند.

6 – نسبت به هم شرم مسموم ندارند يعني خواسته هاي طبيعي خودشان را بدون نگراني يا خشونت ابراز مي كنند.

7 – به حريم يكديگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمي روند.

8 – نگران سلامت روحي و جسمي يكديگر بوده و از هم مراقبت مي كنند . اگر چنانچه مشكلي به وجود آيد ، سعي وافر در حل مشكل را دارند.



9 – در بيشتر اوقات لحظات خوشي را كه با يكديگر بوده اند مرور مي كنند؛ دنبال خاطرات تلخ نيستند، دوست دارند هميشه در خوشي، شادي و نشاط زندگي كنند.

10- براي فاميل ها و همسايه هاي خود اهميت قائل اند و پذيراي فاميل يكديگر هستند.

11 – از امور مالي يكديگر خبر دارند و چيزي را از يكديگر پنهان نمي كنند . صرفه جويي و پس انداز كردن جزء برنامه هاي اقتصادي خانواده هاي خوشبخت است.

12 – براي رشد يكديگر تلاش كرده و زمينه پيشرفت خانواده را فراهم مي كنند.

13 – افراد به هم افقي نگاه مي كنند نه عمودي . يعني هيچ كس خود را برتر از ديگري و در مقام قدرت نمي بيند. ديكتاتوري ، زور و قدرت طلبي حاكم نيست.

14 – همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، اميد داشتن مي كنند و خودشان را در زندگي برنده مي دانند.

15 – در كنار هم احساس امنيت و آرامش مي كنند نه ترس و اضطراب يا تنش و درگيري.

16 – علاقه، عشق، محبت، صفا و يكدلي خود را هم در رفتار و هم در گفتار به يكديگر ابراز مي كنند.

17 – از يكديگر انتظار بيجا و توقع نامناسب ندارند.

18 – اگر مشكلي پيش بيايد به راه حل فكر مي كنند و به دنبال مقصر و گناهكار نمي گردند. دست به علت يابي و ريشه يابي آن مشكل مي زنند و راه حل منطقي ارائه مي دهند.

19 هريك از طرفين پيوسته به فكر خوشحال نمودن و راضي نگه داشتن يكديگر هستند .

20 – زن و شوهر به خاطر همديگر زندگي مي كنند : اول خود بعد ديگران. زندگي آنها به خاطر بچه ها يا ترس از طلاق و حرف مردم نيست.

21 – زن و مرد مي توانند هر روز به دنياي اختصاصي يكديگر نزديكتر شوند، كار به مسائل خصوصي و زندگي ديگران ندارند.

22 – با درخواست هاي يكديگر برخوردهاي مثبت و منطقي دارند.

23 – زن و مرد در كنار يكديگر هستند نه رو در رو و رقيب يكديگر، بلكه رفيق هم هستند و واكنش منفي از خود نشان نمي دهند.

24 – خانواده هاي خوشبخت تلاش دارند كه بچه هاي خوب و خوشبختي نيز به جامعه تحويل دهند.



:: بازدید از این مطلب : 1598
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 14 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

[تصوير: 16.gif]

امّا آنچه از بردبارى و حلم منشعب مى‏شود:

1- كردار شايسته،
2- همنشينى با نيكوكاران
3- برطرف شدن پستى،
4- رهائى از فرومايگى،
5- اشتياق به نيكى،
6- دستيابى به درجات بالا،
7- گذشت،
8- مدارا،
9- إحسان،
10- سكوت.

پس اين ده چيز به بركت حلم گرد آيد

أمّا آنچه از علم منشعب مى‏شود:

1- بى‏نيازى در عين نادارى،
2- بخشش و كرم در عين نظر تنگى و خسّت،
3- هيبت و جذبه در عين خونسردى،
4- تندرستى در عين بيمارى،
5- نزديكى در عين دورى،
6- شرم و آزرم در عين خودستائى،
7- شأن و بزرگى در عين خوارى [ظاهرى‏]،
8- سربلندى در عين ناچيزى [ظاهرى‏]،
9- دانائى،
10- و اعتبار.

و اين مجموعه در پرتو دانش براى خردمند مهيّا شود، پس خوشا به حال خردمند و دانشمند!

و أمّا آنچه از رشد و هوشيارى منشعب مى‏شود:

1- درستى (در گفتار و كردار)،
2- هدايت
3- نيكوكارى
4- پرهيزگارى،
5- كاميابى،
6- پايدارى،
7- ميانه روى،
8- راستى،
9- جوانمردى،
10- شناختن دين خدا.

اين ده چيز از قبل هوشيارى براى خردمند فراهم شود، پس خوشا به حال آنكه اين دستورات را بر اساس يك برنامه صحيح برپا سازد

[تصوير: 15.gif]

[تصوير: 33.gif]
و آنچه از پاكدامنى منشعب مى‏شود عبارت است از:

1- خشنودى،
2- تسليم،
3- كاميابى،
4- آسايش،
5- دلجويى،
6- فروتنى،
7- پندپذيرى،
8- انديشه كردن،
9 بخشش،
10- گشاده دستى.

اينها مجموعه‏اى است كه از ناحيه پاكدامنى نصيب خردمندى مى‏گردد كه به خدا و قسمت او خشنود است.

و آنچه از خويشتن دارى منشعب مى‏گردد:

1- سازندگى،
2- فروتنى،
3- پرهيزگارى،
4- توبه،
5- انديشه كردن،
6- أدب،
7- نيكوكارى،
8- إظهار دوستى،
9- سود و دارائى،
10- خوشروئى.

اين مجموعه‏اى است كه با خويشتن دارى نصيب هر خردمند مى‏گردد. پس خوشا به‏حال آنكه مولايش به سبب اين خصلت (خويشتن دارى) اكرامش نمود

[تصوير: 35.gif]



:: بازدید از این مطلب : 1693
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 7 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

       

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی .
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد .
عشق در غالب دلها در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود
و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است .
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ  می گیرد و چون روح ها، برخلاف غریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می توان گفت .که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست .
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » است و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و يکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند .
و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید، و در حقیقت، درآغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند. و پس از « آشنا شدن » است که « خودمانی » می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی کنند و این حالت بقدری ظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم  می گریزد - و سپس، طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفربچشم می بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک صمیمی « ایمان » در برابرشان باز می شود و نسیمی گرم و لطیف - همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه دردآلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا به لرزه می آورد - هر لحظه پیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش  بوستانهای دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می زند .
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و "اندیشیدن » نیست .
اما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در   « دوست » می بیند و می یابد .
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق .

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر .
از عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند
و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد
عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد
و به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شود
و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهوده
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن
عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است
و
دوست داشتن "همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن "است .

 

 

برگرفته از کتاب کویر - دکتر علی شریعتی



:: بازدید از این مطلب : 999
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 28 اسفند 1388 | نظرات ()